۱۹.

ساخت وبلاگ
اسفند 91 بود که بعد یه مدت طولانی برگشتم ایران، حال روحیم خوب نبود و هیچ دوستی نداشتم... اینطور شد که اینجا رو ساختمو شد رفیق تنهایی هام.... کم کم از اردواجم نوشتم... حس و حال خراب اون روزام...توی آزمون بورسیه دانشگاه قبول شدم و چند ماه بعدش دانشگاهم شروع شد... دوران پر فراز و نشیب دانشگاه رو نوشتم... اینکه با سختی هر پروژه چقد بزرگ شدم و رشد کردم... شب پر ماجرای عروسیمون... مشکلات بعد ازدواج!...تحمل ها و سکوت هام... تحویل پایان نامه و سختیای فراوانش... و بعدم که مشکلات بچه دار نشدنمون...چند سال منتظر بودنو مادر نشدنم:( و بعد... معجزه مادر شدنم :) ذوق و شوقم برای دیدن پسرم.... اومدن کرونا و استرسای فراوان قبل به دنیا اومدن پسرم ... عاشقونه هام با پسرم...چهاردست و پا رفتنش، راه رفتنش، بزرگ شدنش... و بعد چند ماه، دوباره مادر شدنم....اسباب کشی تنهایی به خونه ی‌‌ جدید با وجود یه پسر زیر یک و نیم سالو ماهِ هفت بارداری :| ... به دنیا اومدن پسر دومی و دوباره عاشقِ خدا شدنم... سختیای بچه داری و صبور نبودنم... مریضی و بستری شدن بچه هام توی بیمارستان.... مثل شمع آب شدن بچه هام.... بدترین روزای زندگیم که هیچی ازش ننوشتم اینجا... ولی عجیب بزرگم کرد اون روزا... و بعدش اومدن روزای تلخ تر زندگیم که خیلی خیلی طولانی بود... هضمش سنگین بود... هیچ کس نفهمید... هیچ کس حتی مادرم :) نخواستم غصه بخوره...حتی اینجا ننوشتم... نتیجه ی سکوت و تحملم شد صبور شدنم...انقد که نه از ناراحتی ها تلخ میشم، نه به خوشحالی ها دل میبندم چون میدونم بالاخره میگذره و زندگی ادامه داره...توی این ده سال و اندی گاهی مدام نوشتم، گاهی ننوشتم تا شرایطم بهتر بشه و با حال خوب دوباره بنویسم... ولی آدرسم همین بوده که هست... نتونس ۱۹....
ما را در سایت ۱۹. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarzamin-e-maryam بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:37